عاشق پاره سنگها باش..شاید روزی عاشق قلب پاره ی من شدی..!
من براي سال ها مينويسم...سالها بعد که چشمان تو عاشق میشوند...افسوس که قصه ی مادربزرگ درست بود..همیشه یکی بود یکی نبود..!
دلم یک غریبه می خواهد بیاید بنشیند فقط سکوت کند ... من هـی حرف بزنم و بزنم و بزنم تا کمی کم شود این همه بار ... بعد بلند شود و برود ... نه نصیحتی نه ... ! انگار نه انگار ...!!
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |